پيام
+
با جديّت مي گفت بهشتي سُنّيه! ” أشهد أنَّ عليا ولي الله” رو نميگه.
گفته بود شب بيا پشت سرش نماز بخون تا بفهمي اشباه مي کني.
به بهشتي هم سپرده بود که فلاني مي آد اين جمله رو بلند بگو.
اذان و اقامه رو گفت ولي خبري از اين جمله نشد.
به بهشتي اعتراض کرد که هر شب مي گفتي حالا امشب چرا؟
گفت: اگر امشب مي گفتم بخاطر اون آقا بود. ولي من که همه ي وجودم محبت به علي (عليه السلام) است، چرا بايد براي يک نفر بگم؟
هلوع♥
90/5/11

هادي قمي
بهش مي گفتند:
انحصار طلب، ديکتاتور، مرفه، پولدار.
دوستانش دوستانه گفته بودند، چرا جواب نمي دي؟ تا کي سکوت؟
ميگفت: مگه نشنيديد که قرآن مي گه “إنَ اللهَ يُدافعُ عن الذينَ آمنوا” .
يعني يه وظيفه براي منه که ايمان آوردنه، يه وظيفه هم براي خداست که دفاع کردنه.
دعا کن وظيفمو خوب انجام بدم، اون کارشو خوب بلده …
هادي قمي
گذاشته بودشان توي دبيرخانه ي شوراي انقلاب.
اوايل کارها نقص داشت، دير مي شد.
اعتراض ها که زياد شد، گفت:جوانند، بايد ياد بگيرند، براي آينده ي انقلاب. بايد نسل جوان با ايمان را بياوريم در ميدان، با خامي هايشان بسازيم و از خود سازي هايشان لذت ببريم.
خيلي ها ساخته شدند براي آينده.
شهر خدا
احسنت
بي كرانه
بهشتي يك ملت بود/ از ته دلم دوستش دارم ...