پيام
+
ديشب خيلي با وقار رفتم تو يه آحيل فروشي که هيچ کس نبود حتي مگسها هم موقع رد شدن از جلوي درش فاصله ميگرفتن
خيلي با وقار و متين رفتم جلوي فروشنده واستادم و گفتم پسته دارين؟
لبش مثل لباي پسته هاش باز شد تا بناگوش که الان يه نفر مايه دار ميخواد پسته بخره گفت : آره هست.
گفتم: کيسه اي مياد براتون؟
:آره حاج آقا
: سر کيسه هاشو با چي ميبندن؟
: با نخ ميدوزند!!!
هما بانو
92/1/13
هادي قمي
: محکمه بسته بنديش؟ // ...: بله حاج آقا محکمه محکمه چند کيسه لازم داريد؟ ...: بي زحمت يکي از همون نخهاشو بديد من لازم دارم .....يعني چهره آجيل فروشه ديدني بود اون موقع ها ...
פֿواهر کوچيکہ
.........................:دي
هادي قمي
@};-
پروانگي
با کمال احترام! بي مزه بود :)
هادي قمي
پروانگي با بي احترامي کامل ممنون :)
פֿواهر کوچيکہ
:D
2-زندگي شيرين
واي هادي قمي يعني شماهم سر کار ميزارين...
هادي قمي
کي ؟ من ؟
محمدمهدي .ر
چه داستان درامي ... چه بغضناک ... پسته ها رو از نزديک نزديک ديديد؟؟؟ :(
هادي قمي
آقاجان روضه باز نخون ديگه :'(
كشتي نجات ما
:دي...شماهم حاج آقا مردومو سرکار ميذارين؟؟؟؟؟؟
اقاقيا
حالا واقعا نخ و احتياج داشتيد يا...؟
هادي قمي
آره واقعا لازم داشتم نخو
.: ام فاطمه :.
چه داستان درامي ... چه بغضناک ... پسته ها رو از نزديک نزديک ديديد؟؟؟ - محمدمهدي .ر - زندگي كارواني :) :)
مجنون الحسين ع
سعي ميکنيم بخنديم:)
خاطرات دکتر بالتازار
ههههههههه ههههههههههههههه ههههههههههههههههههه
*ميثم*
آخوندها هم آدمها را آزار ميدن؟! :)
هادي قمي
آزار نبود //شيوه نگارش اينگونه بود و الا داستان جور ديگري بود.
محسن زارع-2
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
شبر
خيلي هم قشنگ بود :)
هادي قمي
ممنون :)
هما بانو
:D