دوباره نقطه سر خط شروع خواهم کرد
به آن کلاس قدیمی رجوع خواهم کرد
من آمدم که ببینم در این دیار جنون
چگونه خوانده شود جا و سین و یا و نون
من آمدم که بگویم دبیر ما زهراست
کلاس فلسفهام اشک سیدالشهداست
من آمدم بنویسم دروس هر شب را
دوباره یاد بگیرم حروف زینب را
زینب، زینب است و دیگر هیچ. خواستم از علمش بگویم، عقلم کشش نداشت. خواستم از صبرش بگویم، قلمم یاری نکرد. تا اینکه خواستم فقط اشاره کنم قسمتی از تاریخ زندگانیاش را تا خواننده خود به قدر تشنگی از دریای بیکران زینب بچشد.
عبادت زینب(س) را حسین(ع) میفهمد که به وی میگوید: خواهرم! در نماز شبت، مرا دعا کن.
عبادت را زینب انجام میدهد که امام سجاد(ع) میفرماید: در تمام عمر نافلههای عمر عمهجانم زینب ترک نشد. نافله یعنی نماز مستحبی. نماز مستحبی یعنی نمازهای اضافه بر نماز واجب؛ یعنی زینب برخوردش با مستحبات، برخورد مستحب بود و واجب نبود، بلکه برخوردش این بود. وقتی مستحب است یعنی خدا میخواهد؛ وقتی خدا میخواهد، یعنی دوست دارد انجام دهم. وقتی خدا دوست دارد انجام شود، سختیاش هم زیباست. آنگاه نماز مستحب و نماز واجب هم میشود و ما رأیت الا جمیلا. چون خدا خواسته است، واقعههای کربلا هم میشود ما رأیت الا جمیلا.
باید هم همینطور باشد.
شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) هیچچیز را نمیبیند الا اینکه خدا را قبل از آن، همراه آن و بعد از آن میبیند که استادش اینگونه بوده است. زینب خدا را میبیند و خدا زیباست. پس ما رأیت الا جمیلا.
آری ما رأیت الا جمیلا لباسهای کهنه را.
ما رأیت الا جمیلا پوشیدن کهنهترین لباسها را در مجلس عبیدا...
ما رأیت الا جمیلا سیلی خوردن در راه خدا را.
ما رأیت الا جمیلا به نیزه بلند شدن سر حسین(ع) را برای رسوایی عبیدا...
ما رأیت الا جمیلا خطبه بیدارکننده در کوفه را برای بیداری عهدشکنان.
ما رأیت الا جمیلا صید دستوپازده در خون را برای رضایت به رضای خدا.
و ما رأیت الا جمیلا فتح کوفه و شام و تمام مسیر اسارت را...
کوفه تمام شد و این روزها زینب در شام است.
زینب قافلهسالار، زینب پشتیبان اسیران، زینب داغ دیده ولی راستقامت ایستاده، زینبِ عزیزی که میخواستند ذلیل نشانش دهند، زینب امانتدار.
آه از امانتهایی که برای برادر عزیز است؛ بهخصوص اگر دختر باشد. بهخصوص اگر سهساله باشد. بهخصوص اگر بابایی باشد. بهخصوص اگر در روز عاشورا در هنگام وداع بابا خواب باشد. بهخصوص اگر بابا برای وداع او را بوسیده باشد و او بیدار نشده باشد. بهخصوص اگر بعد از شهادت بابا، دنبال بابا بگردد؛ نه یک روز و دو روز که حدود 25روز. بهخصوص اگر هروقت به یاد پدر میافتد، کتکش زده باشند و زینب سپرش شده باشد. بهخصوص اگر منتظر بابا باشد تا بیاید و او را ببرد. نگهداری از این امانت، کاری بس سخت است و زینب خوب امانتداری کرد تا شبی که برادر آمد. اول در خواب آمد. در خواب، کودک خود را نوازش میکرد و کودک از شوق از خواب بیدار شد. انتقال از آن خواب نورانی به خرابه ظلمانی سخت بود؛ بهخصوص که در هنگام بیدار شدن، تمام دردها و غصهها هم به یکباره برگشت. شروع به گریه کرد و پرسید: عمه بابایم کجاست؟
همان جواب همیشگی را میشنود اما اینبار او را قانع نمیکند. ادامه اشک و آه و ناله، قفل دلهای خرابهنشینان را باز میکند و اشکها، گونههای سیلیخورده را نمناک میکند. خرابه شام میشود کربلای معلا و میشنود حتی آن که گوشش از شنیدن حقایق کر است.
بار دوم حسین(ع) میآید. اینبار با سر میآید. حسین هم عاشق دختر است که با سر میآید.
آری، او عاشق عشاق خود است. حسین با سر میآید برای دیدار عاشقانش. نه حسین که امام زمان من و تو نیز با سر میآید به دیدار عاشقانش. خودش فرموده: او که ما را فراموش نکرده و نمیکند، من باید او را عاشق باشم. عاشق راستین و منتظر ظهورش و منتظران مصلح، خود باید صالح باشند.
حسین آمده تا امانتش را پس بگیرد. میخواهد سفیر قرار دهد در شام. یکطرف کودک، طرف دیگر سر پدر.... شیرینزبانیاش آغاز میشود. با زبانی کودکانه اما شیوا، دردمندانه اما مستحکم نجوا میکند: بابا جان! آن که مرا در کودکیام یتیم کرده است، کیست؟ بابای من! کدام نانجیب محاسنت را به خونت خضاب کرده است؟ بابای عزیزم! کیست که رگ گردنت را بریده...
و آرامآرام صدا ضعیف میشود؛ ضعیفتر و ضعیفتر و ضعیفتر.
تا جایی که دیگر شنیده نمیشود. زینب(س) صدایش میکند. چندبار ولی جوابی نمیشنود.
نزدیک میآید. قدری نزدیکتر. نگاه میکند. کودک افتاده یکطرف، سر هم یکطرف.
خوابید در خرابه که تا کاخ ظلم را
با ناله غریبی خود زیرورو کند.
میرزای قمی
این نوشته در تاریخ هفدهم آذر یکهزار و سیصد و نود و دو در روزنامه شهرآرا چاپ شده است : http://shahrara.com/page,1392,9,17,2,03.html
پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است
آهی کشید و گفت که ماه محرم است
همانطور که دوستان و مخاطبین عزیز وبلاگ مطلعند ماه محرم نزدیک شده و هر دستگاهی و هر جایی و هر کسی و هر....در باره عزاداری و امام حسین علیه السلام و مجالس و هیئات و تکیه ها و مداح ها و مداحی ها و مضامین و مقاتل و .... سخن میرانند و می نویسند و مخالفت میکنند و موافقت اعلام میدارند و .... (چه همه نقطه بازی شد.)
من جمله چند لینک زیر که در پارسی بلاگ عزیز ما موجود گردیده است
مثلا این مطلب و دو خبری که در ابتدای مطلب دوست عزیز و بزرگوارم جناب حجة الاسلام فیاضی مطرح است .
لذا به ذهن حقیر هم آمد که مطالبی را در حد بضاعت مزجاة و قلت علم خود به رشته کتابت در آورده تا اعزاء مطالعه کننده را مفید افتد ان شاءالله .
اما مهم ترین مسئله این موضوع است که در ارتباط با مسئله عزاداری اکثر اظهار نظر کنند گان دچار التقاط گردیده و مسائلی نا مربوط رابا یکدیگر مخلوط نموده و نتیجه خود را که مبتنی بر همین مقدمات مخلوط غیر مرتبط است بیان میدارند . لذا به جهت اینکه ما دچار این مشکله که اصلی ترین مشکله در اظهار نظرهای ماست نشویم ابتدا ءا مسائل مرتبط با مجالس ابا عبد الله الحسین علیه السلام را جدا نموده و یک به یک مورد نقد و نظر و بررسی قرار میدهیم . و در این راه از خدا ی متعال درخواست عاجزانه دارم که لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا.
موضوعات مطروحه در این مقاله شامل عناوین زیر خواهد شد.
1-زیارت خوانی
2-منبر و سخنرانی وتبیین معارف
3-مضامین مداحی
4- مقتل خوانی
5-مادحین
6-سینه زنی
7- قمه زنی
8 علم ها و علم کشی
9-حرکت هیئات عزاداری در خیابان ها
و مسائلی که شاید در آینده به ذهن آید .
1-زیارت خوانی
موضوع زیارت خوانی که معمولا اولین برنامه هیئت است متاسفانه از چیزهایی است که مغفول عزاداران عزیز ابا عبد الله قرار گرفته است .
در موضوع زیارت باید مطالبی بیان شود من جمله اینکه تفاوت زیارت و دعا در چیست
زیارت از راه دور و نزدیک چه تفاوتی با هم دارد ؟
و مسائلی از این قسم که در این مقاله به آن نخواهیم پرداخت ....
اما آنچه اینجا و در این موضوع باید بیان بشود این است که کسی که میخواهد زیارت بخواندمطالبی را باید رعایت کند (دقت داشته باشید که فقط مراد زیارت خوانی است نه خواندن روضه و بیان داستان در حین خواندن زیارت)
مطالبی که به ذهن می آید عبارت است از :
1 در زیارات و کلا ادعیه موجود و مأثور کلمات به همان اندازه آمده است که لازم است بیاید لذا در فرازی ذکری را یک مرتبه و در جایی سه مرتبه و در جایی بیان گردیده که صد مرتبه ذکر تکرار شود . پس دقت داشته باشیم رفتن در راه زیارات و ادعیه به مثابه راه رفتن بر اساس نقشه گنجی است که مشخصا اگر قدمی عقب تر یا جلوتر از نقشه رویم به آن گنج عظیم نخواهیم رسید.
2-چنانچه در مواقعی احساس نیاز شد که فقره ای از زیارت را مستمعین هم تکرار کنند باید این نکته لحاظ شود که به قصد ورود خوانده نشود و به قصد مطلق ذکر خوانده شود.
3- خواندن مداحی یا روضه و مصیبت در حین قرائت زیارت از جمله مسائل مختلف الاقوال در این مقوله است ، بعضی از بزرگان می فرمایند که نباید این عمل (خواندن روضه و مصیبت )در حین قرائت انجام بگیرد و بعضی دیگر می فرمایند که عیبی نیست . البته اگر بنا باشد که زیارات و ادعیه را به مثابه همان نقشه گنج فرض کنیم قطعا فرا گذاشتن پا از متون زیارات وادعیه برای رسیدن به گنج برای ما کارایی ندارد . البته بیان توضیحاتی راجع به متون عربی برای مستمعین قطعا بلا اشکال و کمک به فهم بهتر نقشه گنج میکند و هذا محتملا من ما لا یخالفه احد.
4- در ادامه شماره قبل :به همین دلیل گاهی در ادعیه و زیارات دیده میشود که خود ائمه طاهرین شروع به روضه خوانی می کنند و عباراتی جانسوز از ما نقول را در ادعیه به یاد گار می گذارند .
5- مطلب دیگر اینکه زیارت خوان زیارت رابرای خود بخواند نه برای مستمع که کمک به خلوص نیت خواننده نیز می نماید .
6-در زیارات امام مزور و در ادعیه خدای متعال را در مقابل ببیند و آنجا که بیان میدارد که اللهم کذا و کذا یا السلام علیک یا فلان حضرات معصومین و اله مطلق را در مقابل خود دیده سلام دهد و در خواست کند .
نکته پایانی که در این قسم به ذهن می آید این است که ؛ بله ، شرائط ذکر شده سخت است اما اگر بنا باشد کاری را صحیح انجام دهیم باید سختی بکشیم تا از بهترین مواهب موجود در زیارات و ادعیه استفاده ببریم.
2- منبر و تبیین معارف
این موضوع را به دوقسمت تقسیم میکنیم 1- وظائف منبری 2-وظائف مستمع
قسم اول به جهت اختصاصی بودن موضوع به قشر محترم و بزرگوار طلاب علوم دینی در مطلبی جدا گانه مطرح خواهد گردید .
اما در قسمت دوم این بیان لازم است که در هر فرد روحانی دو موضوع لحاظ است یکی شخص و دیگری شخصیت .
بلکه این تقسیم را در تمام افراد مرتبط میتوان لحاظ کرد اما در بعد شخصی روحانیون کلام بسیار است که هر کسی هم چیزی می گوید یکی را خوش آید و دیگری را ناخوش ، هر چند که باید پذیرفت که شخص روحانی هم باید براساس شخصیتش شکل بگیرد و نه بالعکس . اما در عین حال اکنون که به جهات مختلف این موضوع اتفاق نیافتاده وظیفه اصلی مردم احترام شخصیت روحانی است نه شخص او . حقیر به تمام مرتبطین عرض میکنم که این همه احترام برای لباس من است نه برای شخص بنده بما هو انسان، لباس من لباس پیغمبر است . شخصیت من شخصیت پیغمبر گونه است ؛ و باید باشد ، هر چند که حقیر در بسیاری از مسائل شخص را بر شخصیت ترجیح بدهم . پس رعایت این نکته در خصوص معممین از طلاب علوم دینی به نظر میرسد که حد اقل احترام لباس و حرمت لباس نبی مکرم اسلام بایستی نگه داشته شود .و این مسئله ایست که اگر در همه جا لحاظ شود دیگر شاهد خیلی از مسائل نیستیم .
من در این لباس مقدس ،روحانی نماهایی را دیده ام که در کلامشان برفراز منبر رسول مکرم مطالبی را علیه انقلاب و ... بیان کرده اند اما در فراز منبر اجازه نداده ام کسی دخالتی انجام دهد که مبادا احترام منبر و لباس مقدس ریخته شود (حتی لوفرض که احترام را گوینده شکسته باشد )که دشمن همین را می خواد که این لباس بی احترام شود این منابر که خود موضوعیت خاص در مجالس اهل بیت دارد بی احترام شود منبر ومنبری جایش را به تریبون و میز و استاد دانشگاه و معلم و دانشجو وغیره دهد که اکثرا لا یعرف الهر من البر فی الاسلام .( در این قسمت باید دقت داشت فقط مراد اساتید معلمان و دانشجویان لا بعرف الهر من البر فی الاسلام مرادند ولا غیر )
چه بسیار دانشجویان و اساتید دانشگاهها و ... دیده ایم که بسیاری از جوانان را به خود جذب کرده و جز ضلالت گمراهی چیزی به اینان تحویل نداده اند و نتیجه اش میشود فتنه های رنگین ننگین . این است بهای روشنفکری هایی که مبانی را زیر پای خود له کند ؛ و آنچه موضوعیت و ارزش دارد را و آنچه بی ارزش است و بدون موضوعیت برعکس قلمداد کردن . نخواهم گفت که دست دشمن در کار است اما یقین می دانم که دست دوست هم در کار نیست . و دیگر بهای پرداختی اینگونه جایگزین انتخاب کردنها این است هم اکنون حتی جوانان متدین و معتکف در مساجد در انتخاب حلقه معرفتی بین یک استاد دانشگاه و یک روحانی ملبس ، استاد دانشگاه را انتخاب میکنند . و باید پرداخت این بهاها را که نمی دانیم از کجا خورده ایم .
و ضربات مهلک بسیار دیگری در این وادی ها دیده میشود .که جایگاه و بنای بیان نیست و مقاله ای دیگر را می طلبد .
تا اینجا برای یک پست وبلاگی زیاد هم شد بقیه اش در پستهای بعدی
یاعلی