روزنوشت 4شوال المکرم 1435
دیشب به دستور عیال رفته بودم براشون معجون بخرم از مغازه مخصوصی(تو مشهد معروف به خدا را فراموش نکن هست.) چون سالهای زیادی است که مشتریشان هستم، هم دیگر را میشناسیم.
دیشب چیز قشنگی برایم تعریف کرد.
میگفت: حاجی روزی مشتریای آمد در مغازه. حرف از رهبریت در کشور شد. من گفتم الهی خدا از عمر من بردارد به عمر رهبر اضافه کند. طرف خیلی تعجب کرد. بهش گفتم چی شد؟ ترش کردی! ببین داداش فلسطین همه مسلمون هستند اما رهبر ندارند.ببین چه هرج و مرجی اونجا به پاست. لبنان رهبر دارند. ببین الان جگر دارند به اونجا حمله کنند؟ عراق رو ببین رهبر ندارند با اینکه نفتخیزترین کشور جهان هست اما هر کسی میخواهد توش هرکاری انجام میدهد.
ایران را نگاه کن رهبر دارد کسی جرئت نمیکند به ایران چپ نگاه کند.
بعد میگفت: حاجی بندهخدا مانده بود. گفتم حالا فهمیدی برای چه میگویم خدا از عمر من یکی بردارد به عمر رهبر اضافه کند؟
.....
و من در راه برگشت با خودم میگفتم چه زیبا روح کلام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را که (امامتنا امانا من الفرقه) را به بیان آورد.
ما دوست دار حضرت سید علی شدیم
با عاشقان کوی ولایت یکی شدیم
اینک که رفته عده ای از دور او کنار
در راه او قدم نهاده و با او ولی(1) شدیم
حالا برای مردو زن و پیر و بچه سال
واضخ مشخص است زدشمن بری شدیم!
دشمن چه داخلی بود و هم چه خارجی
باید بداند او که بر او ما جری شدیم
گر اوست زنده و اینک نفس کشد
حقا که گوش به امر ولی شدیم
شعر از هادی قمی تقدیم به رهبر معظم انقلاب
(1) به معنای دوست